۱۳۹۵/۰۶/۱۳

پس‌منظر تجاوز تازیان


حوالی پیدایش اسلام در عربستان امپراطوری های ساسانی و روم شرقی تازه از جنگ فرسایشگر بیست و شش ساله فارغ شده بودند.  شمار زیاد سربازان هردو جانب در جنگ های دوامدار کشته شده بودند و پایگاه های دفاعی یا صدمه دیده بودند یا یکسره ویران شده بودند. در کنار جنگ های طولانی با روم شرقی امپراطوری ساسانیان شکار کودتاه شد که در اثر آن تمام خانواده امپراطور از دم تیغ گذشتانده شدند که در اثر آن سرزمین ساسانیان دستخوش یک هرج و مرج تمام عیار شده بود.  در چنین شرایطی جنگجویان تازی در پرتو احکام قرآن و به طمع بدست آوردن غنایم جنگی که اسرای جنگ نیز زیر عنوان برده شامل آن غنایم بودند، سرحدات عربستان را عبور کرده و به سرزمین های امپراطوری ساسانیان و روم شرقی هجوم بردند.

در این بخش نگاهی گذرا به چگونگی پیدایش اسلام، تسلط مسلمانان به سرزمین عربستان، چگونگی نبرد های تازیان با مرزبانان سرزمین های ساسانیان، و برخورد های تازیان با باشندگان شهر های مختلف افغانستان می اندازیم.

محمد از تولد تا ادعای پیامبری


شهر مکه محل تولد محمد پسر عبدالله شناسایی شده اما در مورد زمان تولدش اختلاف رای وجود دارد.  تولد او را میان سالهای 567 تا 573  رقم زده اند.  در مورد زندگانی او قبل از ادعای پیامبری معلومات زیادی در دست نیست اما اسطوره های فراوان وجود دارد.

از ابن سعد و از عرباض بن ساريه روایت است که هنگام ولادت محمد چهارده تا از ستونهاي ايوان كسري در هم شكست؛ آتش مقدس در آتشكدة مَجُوسيان خاموش شد؛ كنشت ها و معابد اطراف درياچه ساوه فرو ريخت و آب درياچه فرو كشيد؛ محمد ختنه شده به دنیا آمد.  اسحاق بن عبدالله نقل میکند که مادر پیامبر (ص) می گفته است، چون فرزند خود را زائیدم از اندرون من نوری سر زد که کاخهای شام را روشن کرد و من او را همچون بره یی پاک و پاکیزه زاییدم و هیچ گونه آلودگی بر او نبود و چون بر زمین قرار گرفت به دستهای خود تکیه داد. و عبدالوهاب بن عطاء عجلی از خود پیامبر نقل میکند که می فرموده است: هنگامی که مادرم مرا زایید از او نوری سرزد که کاخهای بصری را روشن ساخت.[۱] 

پیشینۀ نوری را که هنگام ولادت محمد، از "اندرون" مادر محمد بیرون شد، میتوان در اسطوره های سیرۀ شریف نبوی واقدی ردیابی کرد.  روایت شده که روزی عبدالله ابن عبدالمطلب از کنار فتیله دختر نوفل و خواهر ورقه بن نوفل رد میشد و فتیله گوشۀ لباس عبدالله را گرفت و از عبدالله خواست تا از او کام بگیرد.  عبدالله به او گفت: باش تا برگردم، و شتابان رفت و با آمنه دختر وهب همبستر گردید و او به رسول خدا (ص) باردار شد. سپس عبدالله پیش آن زن برگشت و پرسید: آیا برای پیشنهاد خود حاضری؟ گفت: نه، آن وقت که عبور کردی بر چهرۀ تو نوری میدرخشید و اکنون که برگشته ای آن نور نیست.[۲]
   
از دوران شیر خوارگی و کودکی محمد هم روایاتی وجود دارند که با منطق و عقل سلیم مطابقت ندارند، به گونۀ مثال پستان های خشک حلیمه زن شیردهی که محمد را برای شیردهی تحویل گرفت و به دامن خود نهاد، پر شیر شد.  پستان های ماده شتر پیر حلیمه که یک قطره شیر نداشت، پر شیر شدند. این در حالی که شیر خود آمنه مادر محمد خشک بود! الاغ ضعیف حلیمه که توان راه رفتن را نداشت، وقتی رسول خدا را سوارش کردند، چنان از کاروان پیشی می گرفت که هیچ یک از الاغهای کاروان به پای او نمیرسید. سرزمین حلیمه -بنی سعد- که کسی خشکتر از آن سراغ نداشت گوسفند های حلیمه را شبانه چنان سیر میکردند که با پستانهای پر شیر برمیگشتند در حالی که به روایت حلیمه هیچ کس دیگر یک قطره شیر هم نمیتوانست بدوشد چون در پستان گوسفندان شان شیری نبود.[۳]

پس از وفات آمنه سرپرستی محمد را پدربزرگش عبدالمطلب به عهده گرفت.  زمانی که محمد هشت ساله بود، عبدالمطلب هم وفات کرد و ابوطالب کاکایش سرپرستی او را عهده دار شد.
 
سیره نویسان روایت میکنند، زمانی که محمد دوازده سال و دو ماه و ده روز از عمرش میگذشت با کاروان تجارتی عمویش ابوطالب راهی شام بود.  جرجیس که به بحیرا مشهور بود و راهبی بود که با کاروان های تجارتی هرگز وارد مصافحه نمیشد به کاروان آمده و نزد محمد رفت و گفت که این پسر سرور جهانیان است. وقتی ابوطالب پرسید از چی میدانی، بحيرا گفت: «هنگامي كه از گردنه به اين طرف مي آمديد، تمام سنگها و درختان به سجده افتاده بودند و احجار و اشجار، جز براي پيامبر سجده نمي كنند؛ من ، او را از خاتم نبوتش مي شناسم كه همانند سيبي ميان دو شانه اش مي باشد. ما نشانه هاي او را در كتابهايمان مي بينيم» .[۴]  حد سخافت این روایت از تصور سجده نمودن سنگ ها به خوبی میتواند واضح شود.

از همان آوان نوجوانی محمد با جنگ و خونریزی آشنا شده بود و در نوجوانی در جنگ فجار به کاکا های خود تیر میداد، و خودش هم در جنگ تیراندازی کرده بود. جنگ فجار میان قیس عیلان و قریش رخ داد.  وقایع خشن از قبیل جنگ فجار که در آن ابتدا قریشیان متقبل تلفات زیاد شدند، در حک نمودن شخصیت محمد نقش به سزایی داشته اند.  سرانجام قریشیان در جنگ پیروز شدند و به روایت واقدی جنگجویان قیس را به سختی کشتند.  بعد ها حین غزوات، سرایا، رفتار مسلمان با اسیران، و احکام مربوط به اسیران اثرات این وقایع در شخصیت محمد به خوبی هویدا میشوند.  محمد در سن چهل سالگی ادعای پیامبری نمود.



[۱]  طبقات واقدی، جلد یکم، ص ۹۲
[۲]  طبقات واقدی، جلد یکم، ص ۸۵
[۳]  سیرۀ رسول الله، رحیق المختوم، ص ۸۵-۸۶
[۴]  سیرۀ رسول الله، رحیق المختوم، ص ۸۹