۱۳۹۵/۰۶/۱۵

جنگ های فارس و یونان  


جنگ های فارس و یونان سلسله جنگ هایی میان امپراطوری فارس و یونان باستان بود که در سال 499 پ. م. آغاز شدند.  برخورد میان امپراطوری بزرگ فارس و یونان که از نگاه سیاسی پارچه پارچه بود، زمانی آغاز شد که داریوش بزرگ ساحۀ یونانی نشین ایونیا را تصرف کرد و برای ادارۀ این مناطق حکمرانان مستبد را برگزید.

در سال 499 پ. م. آریستاگوراس حکمران مستبد مالیتوس بر آن شد تا با پشتیبانی فارس جزیرۀ نکساس را تصرف کند اما این اقدام او با شکست مواجه شد و او که میدانست برطرف میشد، قبل از برطرفی اش همۀ یونانی های آسیای صغیر را به شورش علیه فارسیان تحریک کرد.  این آغاز شورش ایونیا بود که تا سال 493 پ. م. ادامه یافت و همواره مناطق بیشتر آسیای صغیر را وارد برخورد میساخت.

آریستاگوراس پشتیبانی نظامی آتن و ایریتوریا را بدست آورد و در سال 498 پ. م. این نیرو ها توانستند شهر سرحدی سارد را در قلمرو فارس تصرف کرده و به آتش بکشند.  امپراطور فارس داریوش بزرگ قسم یاد کرد که انتقام این حمله را از آتن و ایریتوریا بگیرد.  تا دو سال هیچ کدام از جوانب جنگی موفق به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نشدند اما در سال 494 پ. م. فارسیان با سازماندهی مجدد نیرو های شان توانستند که در نزدیکی جزیرۀ لاده نیرو های یونانی را شکست بدهند و شورش را سرکوب کنند.

برای جلوگیری از شورش های بعدی و برای انتقام گیری از آتن و ایریتوریا بخاطر به آتش کشیدن سارد، داریوش برای حمله به یونان برنامه ریزی کرد. نخستین حملۀ فارسیان بالای یونان در سال 492 پ. م. آغاز شد و در ابتدا دستاورد هایی داشت اما پس از تصرف تراکیه و مقدونیه نیرو های فارس با مشکلاتی برخوردند که مانع عملی شدن باقی برنامۀ حمله به یونان شد.

در سال 490 پ. م. لشکر دوم به منظور حمله به یونان به راه افتاد و اینبار تحت قیادت داتیس این لشکر توانست سایکلیدس را دوباره تصرف کند و به تعقیب آن ایریتوریا را پس از محاصره، تصرف کند و به آتش بکشد.  اما در راه حمله به شهر آتن در محلی به نام ماراتن در یونان کنونی ارتش هخامنشی شکست شدید خورد و یونانیان نخستین بار در خشکی بر فارس ها پیروز شدند.  داریوش برنامۀ تصرف کامل یونان را روی دست گرفت اما قبل از عملی کردن آن، در سال ۴۸۶ در سن ۶۳ سالگی درگذشت و پسرش خشایارشا بر اریکۀ قدرت تکیه زد.

در سال 480 پ. م. خشایارشا شخصا تهاجم دوم فارس بر یونان را با یکی از بزرگترین ارتش های باستان رهبری کرد.  خشایارشا قسمت بزرگ یونان را تصرف کرد و بر نیرو های متفق یونان در جنگ معروف ترموپیل پیروز شد و به تعقیب آن شهر تخلیه شدۀ آتن را به آتش کشید.  با آنهم در تلاش ازبین بردن نیروی های متفق دریایی یونان، نیرو های دریایی فارس به شدت شکست خوردند.  سال بعد نیرو های متفق یونان به ضد حمله دست زدند و نیرو های فارس را در جنگ پلاته شکست دادند و تهاجم بر یونان به پایان رسید.



نیرو های یونانی به تعقیب موفقیت های خود در جنگ میکال باقی نیرو های دریایی فارس را از بین بردند و سپس نیرو های فارس را در سال 479 پ. م. از سیستوس و در سال 478 پ. م. از بیزانس اخراج کردند. حملات یونانی با اخراج فارس ها از اروپا آغاز شد و برای سالیان متمادی ادامه یافت.  سرانجام در سال 466 پ. م. یونانی ها قادر شدند ایونیا را دوباره تصرف کنند.  اما مداخلۀ یونانی ها در پشتیبانی از شورشی در مصر در جریان سالهای 460 تا 454 پ.م. با شکست فاحشی روبرو شد.  یونانی ها در سال 451 نیرو های دریایی شان را به قبرس فرستادند اما از این مانور دستاوردی نصیب شان نشد و با عقب نشینی این نیرو ها جنگ های طولانی فارس و یونان خاموشانه به پایان رسید.  برخی از مؤرخان عقیده دارند که جنگ فارس و یونان پس از عقد معاهدۀ صلح سالیاس به پایان رسید.

با وجودی که جنگ های اخیر فارس با نیرو های متفق یونان، توازن قدرت را به نفع یونان تغییر داد اما در نیم صده بعدی در اثر جنگ های داخلی یونان توازن قدرت دوباره به نفع فارس تغییر کرد.  فارس ها با انعقاد یک پیمان دفاعی متقابل با اسپارت در سال 411 وارد جنگ پلوپونز شدند.  فارس با عقد این پیمان دفاعی نیرو های دریایی خود را با اسپارت متحد ساخت و در ازای آن حکمرانی مطلق بر ایونیا را بدست آورد.  مشکلات بعدی و شورش های ایونیا باعث برهم خوردن این توافق شد و اسپارت در این شورش ها جانب ایونیا را گرفت. 

پس از جانبدرای اسپارت از ایونیا، آتن از فارس جانبداری کرد و این منجر به برخورد بزرگ دیگر داخلی در یونان  شد و زمینۀ آغاز جنگ قرنتس را فراهم کرد.  در اواخر این جنگ در سال 387 پ.م. اسپارت برای تقویت موضع اش از فارس جویای مدد شد.   امپراطور فارس اردشیر دوم معاهدۀ "صلح پادشاه" را انعقاد کرد و در بدل آن از اسپارت تمام شهر های آسیای صغیر را بدست آورد و در بدل این شهر ها تهدید کرد که هر ایالت یونان که به صلح تن در ندهد مورد هجوم قرار خواهد گرفت.  این پیمان تحقیر آمیز تمام دستاورد های صده پیش یونان را از بین برد.  یونانی های آسیای صغیر بی پشتوانه ماندند و برتری اسپارت بر یونان حفظ شد.  سخنوران یونانی پس از این حقارت، روزگاری را که پیمان صلح سالیاس در آن منعقد شده بود، به عنوان روزگاران خوب گذشته یاد کردند.