۱۳۹۵/۰۶/۱۲

کوروش بزرگ از تسخیر بابل تا وفات


کوروش پس از تصرف سارد مسئولیت تصرف شهر آئونیان و بقیه قسمت های آسیای صغیر را به فرماندهان خود واگذار کرد و خود به اکباتان برگشت تا مقدمات تسخیر بابل، باختر، سکاها، و مصر را فراهم نماید.  دلیل برگشت سریع کوروش به فارس جنگ تحمیلی شاه لیدیه و اوضاع نابسامان ماد پس از تصرف آن خوانده شده است. 

مؤرخان در قسمت جنگ ها و تصرف مناطق شرقی فارس مطالب زیادی بیان نکرده اند اما احتمال میرود که مناطق پارت، هیرکانی، و ارمنستان که همگی جز پادشاهی ماد بودند، در سال های 548 و 549 پ. م. شامل امپراطوری هخامنشیان شده باشند.  گزارش داده شده که برخی از این مناطق بدون جنگ به امپراطوری هخامنشی پیوستند.  با وجودی که گزارش هایی مبنی بر ویرانی شهر کاپیسا در مرکز افغانستان و آتش زدن برخی مناطق دیگر در جریان حملات کوروش وجود دارد اما این گزارشات را نمیتوان معتبر شمرد چون کوروش در تاریخ نه به حیث یک فاتح ویرانگر بلکه به حیث یک کشور کشای آزادی بخش شناسایی شده است.  وی پس از تسخیر بابل که بدون جنگ شدید صورت گرفت، تمام مردم را جزو یک طبقه بنام آزادگان شناسایی کرد و تمام بردگان و اسیران را آزاد کرد تا آنان هم از حقوق مساوی با دیگران برخوردار باشند.

تسخیر بابل یکسال پیش از نگاشتن منشور کوروش در سال 538، رخ داد.  به گواهی مدارک موجود، بابل بدون جنگ به تصرف گئوبروه یکی از فرماندهان کوروش درآمد و خود کوروش چند روز پس از آن وارد بابل شد.  تصرف بابل میان قدرت های آسیای غربی تعادل ایجاد کرد و به‌دنبال آن سلطۀ بیشتر فارسیان را بر شهرهای سوریه، فلسطین، و سواحل فنیقیه در پی داشت که پیش از این تحت تسلط بابل قرار داشتند.  

با تصرف بابل کوروش بزرگ زمینۀ بازگشت یهودیان تبعیدی را به میهن شان اسرائیل فراهم نمود و دستور داد تا معبد اورشلیم را بازسازی کنند و اموال یهودیان شامل ظروف و اشیای نقره ای و طلایی را که نبونعید از یهودیان ربوده بود، به ایشان باز گردانند. قسمتی از این واقعات در منشور کوروش از زبان خودش، و همچنان در تورات کتاب عزرا فصل یکم آیات یکم تا یازدهم درج شده است.  عده ای از مفسران بزرگ باورمند اند که داستان ذوالقرنین در قرآن سورۀ کهف آیات 83 تا 98 سرگذشت کوروش را بیان کرده است.

استوانۀ کوروش


استوانۀ کوروش[۱] در سال 538 پ. م. به دستور کوروش بزرگ ساخته شد.   قسمت نخست نوشته های موجود بر این استوانۀ ساخته شده از گل پخته از زبان رویدادنگاران بابلی، و نیمۀ دوم آن حاوی فرموده های کوروش به خط میخی اکدی است.  این استوانۀ کوچکِ ترک خورده، با وجودی که یک سوم آن از دست رفته، امروز در سراسر جهان به حیث نمادی از بردباری و نخستین منشور حقوق بشر شناسایی شده است.  استوانۀ کوروش تنها نوشتۀ موجود از وی است که در سال 1258 خورشیدی مصادف به سال 1879  در معبد مردوخ خدای بزرگ بابلی در شهر باستانی بابل (عراق امروز) توسط باستانشناس بریتانیایی آسوری تبار بنام هرمزد رسام کشف شد و امروز در شهر لندن در موزیم بریتانیا نگهداری میشود.  سازمان ملل متحد در سال 1971  مطالب استوانۀ کوروش را به همه زبان های رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه را در مقر ملل متحد در شهر نیویارک ایالات متحدۀ امریکا قرار داد.

خطوط سی و دوم تا سی و ششم این استوانه حاوی مطالبی اند که بزرگمنشی و عدالت کوروش کبیر را در ارتباط به دگراندیشان به خصوص یهودیان تبعیدی به بهترین وجه بیان میکند.


منشور کوروش


استوانۀ کوروش – ترجمۀ خط 32  تا  36

خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سـومـر و اَکـَّد را که نـَبـونـعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بـابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی‌دار. »
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بـابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم...
کوروش بزرگ سه امپراطوری بزرگ ماد، لیدیه، و بابل را ساقط کرد اما هیچ یک از فرمانروایان اسیر شده را به قتل نرسانید.  وی تبعید نمودن ایشتوویگو پادشاه ماد، کرزوس پادشاه لیدیه، و نبونعید پادشاه بابل را کافی شمرد و برای هر کدام در سرزمین های تبعیدی شان زندگی شاهانه فراهم آورد.  این رفتار کوروش بزرگ در جهان باستان تا آنزمان هرگز اتفاق نیفتاده بود.[۲]  کوروش بزرگ مهربان بود و در هیچ کار نیکویی کوتاهی نمیگرد.  کوروش به مردم، ادیان، و رسم و رواج های سرزمین های گشوده شده احترام داشت و در نزد وی همه انسان ها آزادگانی بودند که اختیار انتخاب دین و عقاید خود را داشتند.   از این رو بود که کوروش بزرگ در نگاه بابلیان، برگزیدۀ مردوک، در نگاه یهودیان، مسح‌شدۀ یهوه، در نگاه فارسیان یک پدر مهربان، در نگاه ماد ها سروری از خود شان، و در نگاه یونانی ها سیاستمداری باهوش و کشورگشای بزرگی بود.

درگذشت و آرامگاه کوروش


در مورد مرگ کوروش روایات بسیار وجود دارد.  بیشتر مؤرخان مرگ کوروش را در جنگ سنگینی با یکی از طوایف سکایی در شمال امپراطوری هخامنشی گزارش داده اند.  کوروش پس از آن که مقدمات تسخیر مصر را فراهم کرد برای در امان کردن شهرنشینان شمال سرزمین های تحت ادارۀ خود از تاخت و تاز های چادرنشینان که صدمات فراوان را بر رعایای کوروش وارد میکردند، راهی شمال شد.  جنگ سختی میان ارتش کوروش و یکی اقوام سکایی در گرفت که در جریان آن کوروش بزرگ کشته شد.
 
آرامگاه کوروش بزرگ

در مورد نتیجۀ جنگ مؤرخان اتفاق نظر ندارند. عده ای شکست نیرو های کوروش را گزراش داده اند و بر اساس یک گزراش، نیروهای سکاها تحت فرماندهی ملکه تومی‌ریس، شکست سنگینی بر لشکر کوروش وارد آوردند و سر بریدۀ کوروش را در یک مشک چرمی که پر از خون انسانی بود انداختند تا عطش خون ‌آشامی اش تسکین یابد.[۳]  اما مؤرخان دیگر با وجود کشته شدن کوروش از پیروزی سپاهیان اش گزارش داده اند.  انتقال جسد کوروش به پاسارگاد گزارش پیروزی نیرو های کوروش را بیشتر قابل قبول میسازد اما برخی از مؤرخان گفته اند که جسد کوروش از دشمنان اش گرفته شده و به پاسارگاد انتقال داده شدد.



[۱]   Cyrus Cylinder.
[۲]   مالوان، تاریخ ایران کمبریج، ۴۹۵.
[۳]   کوروش بزرگ، جیکب ابوت به روایت هرودوت، ص ۸۲.