۱۳۹۵/۰۶/۱۵

فروپاشی ساسانیان


جنگ ها با روم شرقی بعد از انوشیروان در دوران جانشین او هرمز چهارم همچنان ادامه یافت و مناطق سرحدی همچنان دست به دست میشد.  هرمز سردار لشکر بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد و بهرام چوبین در سال 589 دست به شورش زد.  سال بعد هرمز سرنگون شد و پسرش خسرو دوم (خسروپرویز) قدرت را به دست گرفت.  بهرام چوبین همچنان به شورش خود ادامه داد و خسرو بعد از شکست از بهرام چوبین به روم شرقی پناه برد و از امپراطور روم موریس خواهان کمک در برابر بهرام شد.  خسرو به موریس وعدۀ واگذارکردن قفقاز را داد و با دختر او ازدواج کرد.  دو سال بعد نیروی جدید ایرانی و رومی تحت فرمان خسرو بر بهرام حمله کرده و او را شکست دادند.  خسرو به وعدۀ خود وفا کرد و مناطق قفقاز را به روم شرقی واگذار کرد و با یک پیمان صلح پس از سالها جنگ صلح میان دو امپراطوری بزرگ حاکم شد.

در روم شرقی فوکاس یکی از فرماندهان سپاه شورشی برضد موریس براه انداخت و در سال 602  به خلع و زندانی شدن موریس انجامید.  به استثنای یکی از پسران موریس که فرار کرد و به خسرو پناه برد، فوکاس باقی همه فرزندان او را در مقابل چشمانش قتل کرد و در آخر خود موریس را اعدام کرد.  خسرو از شنیدن خبر قتل موریس سخت خشمگین شد و پسر موریس را پناه داد.[۱]  سپس با تدارک سپاهی بزرگ در فکر خونخواهی موریس و بازگرداندن قدرت به پسر او بر سرزمین های روم شرقی حمله ور شد.  در روم شرقی به سبب قتل امپراطور نابسامانی و جنگ داخلی شعله ور شده بود.  نیرو های خسرو پس از مقاومت های شدید در مراحل نخستین جنگ و تحمل تلفات بسیار، قادر شدند سرزمین های تحت تسلط روم شرقی را یکی پس از دیگری تصرف کنند.

در سال 610 هراکلیوس (هرقل) پس از آن که فوکاس را خلع قدرت کرد قدرت را بدست گرفت و فوکاس را اعدام کرد.  اما خسرو که نیت به قدرت رسانیدن پسر موریس را داشت به حملات خود ادامه داد و نیرو هایش در سال 611 سوریه و انطاکیه را اشغال کردند.  نیرو های خسرو در سال 613 یک ضد حملۀ هراکلیوس را در خارج انطاکیه شکست دادند و به پیشروی خود ادامه داده و در سال 614  اوراشلیم را اشغال کرده صلیب راستین را بدست آوردند.  سورۀ روم در همین زمان پدید آمد و شامل قرآن شد.

باوجودی که حملۀ خسرو به سرزمین روم در ابتدا پیروزی هایی در پی داشت، این جنگ طولانی که 26 سال ادامه یافت و در سالهای میانی و سالهای اخیر باعث خالی شدن خزانه و فرسوده شدن نیرو های نظامی ساسانیان شد.  خسرو برای بازسازی خزانه مالیات را بالا برد و این خود باعث ناخشنودی مالیه دهندگان شد.  از طرفی هراکلیوس با سازماندهی مجدد نیرو هایش ضد حملۀ قوی ای براه انداخت و بین سال های 622 تا 627  در جنگ های بسیاری بر لشکر های ساسانیان پیروز شد و معبد بزرگ زرتشتیان را در گنزک به انتقام بی احترامی به معبد مسیحی ها در اوراشلیم و تصرف صلیب مقدس، تاراج کرد.  

با وجودی که در سال 626 قسطنطنیه در محاصرۀ نیرو های ساسانی قرار داشت، هرکلیوس که مطمئن بود نیرو های دریایی و نیرو های داخل شهر که با داشتن دیوار های بزرگ دفاعی دست بالاتر در جنگ داشتند، از سقوط شهر جلوگیری خواهند کرد.  وی با متحد شدن با خزرها، و خاقانات غربی ترک، یک حملۀ وسیع به میانرودان انجام داد و نیرو های ساسانی را در جنگ نینوا شکست داد.  سپس با پیشروی به جانب پایین دجله کاخ خسرو را در دستگرد تاراج کرد.  شکست های پیهم، ویرانی قلمرو های ثروتمند ساسانیان، تخریب معابد و کاخ ها، ویرانی بند ها که باعث تبدیل شدن اراضی زراعتی به جلگه ها شد، خالی شدن خزانه، و تلفات سنگین در جنگ ها باعث شد که خسرو از نظر اشراف بیفتد. 

در فبروری 628، خسرو با انتخاب مردانشاه که کودکی بیش نبود، به حیث ولیعهد، خشم پسر بزرگش شیرویه معروف به قباد دوم که فرزند خسرو و مریم دختر موریس بود، را برانگیخت.  این مسأله باعث ایجاد یک توطئۀ خونین خانوادگی شد که در آن نجبا نیز دست داشتند.  شب بعد شیرویه خود را پادشاه خواند و صبح بعد خسرو با فریاد های "کواذ شاهنشاه" از خواب بیدار شد و راه فرار در پیش گرفت اما دستگیر و زندانی شد.

تعدادی از بزرگان نزد قباد دوم (شیرویه) رفتند و گفتند ما نباید دو شاه داشته باشیم.  یا خسرو را قتل کن تا ما بندگان فرمانبر تو باشیم یا ترا عزل کنیم و مانند پیش از او فرمانبریم.[۲]   کشتار پسران خسرو با اعدام مردانشاه محبوب ترین پسرش جلو چشمانش آغاز شد و پس از آن تمام فرزندان دیگرش جلو چشم اش اعدام شدند.  سرانجام شیرویه به مهرهرمزد دستور داد تا پدرش را اعدام کند. 

قباد سپس با برگرداندن سرزمین های اشغال شده از روم شرقی و رهایی همه سربازان اسیر شدۀ شان، باز دهی صلیب راستین و همه ثروت های دیگر روم با هراکلیوس پیمان صلح برقرار کرد. هراکلیوس پس از آن پیروزمندانه به قسطنطنیه بازگشت در حالی که با کشته شدن خسرو و پسرانش شیرازۀ دولت ساسانی از هم گسست و عظمتی را که ساسانیان ده سال پیش به آن دست یافته بودند، از دست دادند.  هرج و مرج در سراسر سرزمین ساسانیان حکمفرما شد.  شیرویه پس از چند ماه در اثر بیماری طاعون درگذشت و با مرگ او هرج و مرج به حدی اوج گرفت که در چهار سال آینده پنج پادشاه به شمول دو دختر خسرو دوم و سپهبد شهربراز، برتخت جلوس کردند.  قدرت دولت مرکزی به سردار های ارتش واگذار شد.

ساسانیان در اثر  مالیات سنگین و زوال اقتصادی، تشنتات دینی و نارضایتی ادیان غیرزرتشتی، حملۀ ترکان در شرق، طبقه بندی اجتماعی، نارضایتی از زمینداران، سرنگونی پی در پی شاهان به حد قابل توجهی ضعیف شده بودند.  از طرفی جنگ های طویل 26 ساله با روم شرقی باعث فرسودگی و ضعف ماشین جنگی ساسانیان و رومیان شده بود. در چنین احوال ضرورت به یک پادشاه قدرتمند بود تا کودتا ها و شورش ها را سرکوب کند و هرج و مرج را پایان دهد اما به سبب اعدام ها و توطئیه های خونین خاندانی چنین شخصی وجود نداشت.  سرانجام در بهار سال 632   یکی از نواسه های خسرو یکم را که مخفیانه در استخر زندگی میکرد، پیدا کردند و او را که جوان کم سن و بی تجربه بود، بر تخت شهنشاهی نشاندند.   در همان سال نخستین مهاجمان عرب که زیر پرچم اسلام متحد شده بودند، به مرز های غربی سرزمین های ساسانیان رسیدند.


[۱]   ترجمۀ تاریخ طبری، جلد دوم، ص ۷۳۴.
[۲]  ترجمۀ تاریخ طبری، جلد دوم، ص ۷۶۹.