۱۳۹۵/۰۶/۱۶

غوریان (حوالی ۸۷۵ تا ۱۲۱۵)


غور و اطراف آن از حوالی سال 875 توسط حکام محلی اداره میشد و در سال 1009  توسط محمود غزنوی گشوده شد اما قدرت حکام محلی بر جا ماند و باشندگان غور مجبور به پرداخت جزیه شدند.   غوریان در جریان چند سال از آئین هندو و بودائی برگشته و اسلام آوردند.[۱]  در سال 1149  قطب الدین محمد یکی از سرداران غور پس از یک کشمکش خانوادگی با برادرش سیف الدین سوری به غزنی نزد بهرام شاه فرمانروای غزنوی پناهنده شد و بهرام شاه او را مسموم کرد.  در مقابل سیف الدین به غزنی حمله ور شد و بهرام را شکست داد اما یکسال پس از آن بهرام شاه دوباره غزنی را تصرف کرد و سیف اسیر و سپس دار زده شد.  در مقابل سردار غوریان علاءالدین حسین برای انتقامگیری برادرانش لشکرکشی کرد، شهر غزنی را گشود، آن را به آتش کشید و ملقب به جهانسوز شد.  یکبار دیگر غزنویان شهر غزنی را تصرف کردند اما در برابر غُزتُرک ها شکست خوردند.[۲]

با وجودی که علاءالدین قادر به نگهداشت غزنه نبود اما او به حیث موسس سلسلۀ غوریان شناخته میشد و پیروزی او باعث شد برادرزاده هایش غیاث الدین و معزالدین در سال 1173 تصمیم حمله به غزنی را بگیرند و غُزتُرک ها را از آنجا برانند.  بین سالهای 1172 و 1202 غیاث رهبر غوریان و معز برادرش غوریان را به اوج قدرت شان رسانیدند.  غیاث برای کنترل خراسان با سلجوقیان کشمکش هایی داشت.  او در سال 1176 هرات را تصرف کرد و تا زمانی به حملات خود ادامه داد که تقریبا تمام افغانستان، شرق ایران، و ترکمنستان امروزی را تا سال 1200 تحت فرمان خود درآورد. 

همزمان برادرش معزالدین فرمانروایی غوریان را در شمال هندوستان از ملتان در سند تا بنگال گسترش داد.[۳]  وی در سال 1186  با تصرف آخرین پایتخت غزنوی ها در لاهور فرمانروایی سلسلۀ غزنویان را به پایان رسانید.  غوریان در اوج قدرت خود در غرب خراسان و در شرق هندوستان شمالی را تا بنگال اداره میکردند.  نخستین پایتخت شان فیروزکوه (چغچران) در مندیش استان غور بود که سپس این پایتخت به هرات منتقل شد.  در عین وقت غزنی بازسازی شده و لاهور به حیث پایتخت زمستانی انتخاب شده بودند.

زمان سلطنت غوریان کوتاه بود.  غیاث الدین در سال 1202  از جهان رفت و معزالدین برادرش قدرت را به دست گرفت و جنگهایی با خوارزمشاهیان داشت.  او در سال 1206  به قتل رسید.  در دوران فرمانروایی غیاث الدین، بین او و برادرش معزالدین هیچگونه اختلافی بر سر قدرت وجود نداشت، که این خود باعث بدست آوردن موفقیت های بسیار برای غوری ها شد.  این روابط نزدیک و خالی از حسادت میان برادران  در خانواده های سلطنتی اسلامی غیر معمول بود، اما پس از کشته شدن معزالدین میان سران غوری ها کشمکش هایی رخ داد که باعث شد در سال 1215  در غرب خوارزمشاهیان و در شرق سلسلۀ مملوک دهلوی مناطق تحت ادارۀ غوریان را تصرف کنند.

 با وجودی که در صده نزدهم تعداد کمی از مورخان اروپایی غوریان را متعلق به پشتونها میدانستند، اما بصورت کلی این نظریه توسط مورخان بسیار رد شده و در دانشنامۀ اسلام دلایل متعدد در مورد اشتباه بودن این نظر مندرج است.  در عوض بیشتر مورخان به شمول باسوارت دوپری، گب، گریشمن، و عدۀ بسیار دیگر به این عقیده اند که غوریان تاجک بودند و عده ای ایشان را از اخلاف ساسانیان میدانند.  

 


[۱]   هندوستان قرون وسطی، بخش یکم، ص ۲۲.
[۲]  دانشنامۀ ایرانیکا، غزنویان، نسخۀ ۲۰۰۷.
[۳]   دانشنامۀ بریتانیکا، سلطنت غوریان (Ghūrid Sultanate).