۱۳۹۵/۰۶/۱۶

جنگ یکم افغان انگلیس (۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲)


بریتانیا برای بدست آوردن پشتیبانی دوست محمد خان نماینده ای به کابل فرستاد اما دوست محمد خان در بدل همپیمانی با برتانیا خواهان اضافه شدن دوبارۀ پشاور به قلمرو حکمرانی خود شد.  بریتانیا نمیتوانست بدون قبولی دشمنی با سیک ها پشاور را به دوست محمد خان بسپارد و مجبور بود میان رنجیت سنگ و دوست محمد خان یکی را برگزیند.  از اینرو پیمان سه جانبه ای میان بریتانیا، رنجیت سنگ، و شاه شجاع انعقاد شد و انگلستان برای به قدرت رسانیدن شاه شجاع به افغانستان حمله کرد.

لشکر 21.000 نفری هند و انگلیس تحت فرماندهی جان کین با همراهی ویلیام مکناتن نخست قندهار را تصرف کرد و از آنجا در یک حملۀ غافلگیر کننده پس از تقبل تلفات غزنی را تصرف کردند.  انگلیس ها از راه غزنی به کابل حمله ور شدند و پس از شکستن مقاومت نیرو های دوست محمد خان، شاه شجاع را به حیث امیر افغانستان نصب کردند.  دوست محمد خان از راه بامیان به بخارا پناهنده شد و پسرش محمد اکبر خان بارکزی (وزیر اکبر خان) که در جنگ پیشین برای تصرف دژ جمرو برای خود نام ونشانی کسب کرده بود، بر ضد انگلیس ها و شاه شجاع مردم را به دور خود بسیج کرد.

هنگامی که ویلیام مکناتن خانواده های سربازان انگلیسی را به کابل راه داد خشم مردم بیشتر شد.  دوست محمد خان از راه خلم به کابل برگشت و حمله ای را برضد انگلیس ها سازمان داد اما شکست خورد و پس از تسلیمی به هندبرتانوی تبعید شد.  در هند انگلیس ها به دوست محمد نیروی نظامی خود را نمایش دادند.  پس از چندی دوست محمد بیمار شد و به او اجازه داده شد تا با خانوادۀ خود در سرزمین کوهستانی اطراف لودیانا برود، جایی که آب و هوای مناسب‌تر داشت.[۱] 

تا سال 1841 مردم اقوام مختلف افغانستان در بامیان و شمال هندوکش از قیام وزیر اکبر خان پشتیبانی کردند و اشخاص سرشناسی همچون میر مسجدی خان با قرار گرفتن در کنار او نیروی مقاومت بزرگی را تشکیل دادند.  از جانب دیگر شاه شجاع از انگلیس ها خواهان اجرای مواد پیمان سه جانبه شد ولی انگلیس ها توجهی نکردند.  این باعث ایجاد مخالفت ها میان شاه شجاع و انگلیس ها شد و او از ایشان خواست که افغانستان را ترک کنند.  انگلیس ها به این خواهش شاه شجاع هم وقعی نگذاشتند.

پس از تغییر سیاست انگلیس و کاهش 40.000 روپیه به غلجاییان که بر مناطق کوهستانی میان کابل و جلال آباد تسلط داشتند، ایشان نمایندگانی نزد مکناتن فرستادند.  مکناتن ایشان را به شاه شجاع راجع کرد و شاه شجاع به خواست های شان توجهی نکرد.  در مقابل غلجاییان پس از بازگشت راه های مواصلاتی کابل جلال آباد را قطع کردند.[۲]  پس از اندک زمانی با فرستادن پیام به مناطق دیگر راه های مواصلاتی دیگر به شمول راه کابل قندهار هم قطع شدند.  نیروی نظامی که تحت فرماندهی ژنرال سیل برای گشودن راه مواصلاتی به سمت هندوکش فرستاده شده بود پس از روبرو شدن با مقاومت سرسختانه و دادن کشته ناکام به کابل بازگشتند.

با فرارسیدن زمستان و بند شدن راه های اکمالاتی از یکسو و پراکندگی نیرو های انگلیس در شهر های کابل، چاریکار، غزنی، جلال آباد، قندهار و شهر های دیگر از سوی دیگر، و همچنان بیخبری انگلیس ها از وخامت اوضاع، قیام عمومی با شورش در کابل آغاز شد.  نخست انگلیس ها تلاش کردند با تطمیع سران غلجایی پشتیبانی ایشان را حاصل کنند اما این ترفند کارگر نیفتاد و غلجاییان به مخالفت و نبرد خود ادامه دادند.  سپس افسر انگلیسی برای بدست آوردن پشتیبانی و مذاکره با عبدالله خان بزرگ قومی ساکن کابل نماینده ای نزد او فرستاد.  عبدالله خان کشتار انگلیس ها را با کشتن نمایندۀ انگلیس شروع کرد و به تعقیب آن کشتار افسران انگلیس در کوچه و بازار کابل تحت قیادت عبدالله خان و یارانش شروع شد.  مردم به شورشیان پیوستند و به خانۀ برنز افسر بریتانیایی حمله کردند.  درخواست کمک از مکناتن بیجواب ماند و پس از یک زد و خورد کوتاه محافظان ژنرال برنز کشته شدند و خودش به ضرب گلوله که به چشم راست اش اصابت کرد کشته شد و سپس جسد قطعه قطعه شده اش به دور انداخته شد.

مکناتن با درک وخامت اوضاع نیرو های کمکی از غزنی و قندهار خواست اما از آنجا که شورش و مقاومت سراسری و برفباری شدید باعث بسته شدن راه ها شده بود، نیرو هایی که به قصد رسیدن به کابل براه افتادند پس از دادن تلفات دوباره عقب نشینی کردند.

در کابل مکناتن تصمیم گرفت تا با استفاده از نیروی نظامی که تحت فرمان داشت از راه جنگ خود را به جلال آباد برساند اما افسرانش ناممکن بودن این امر را از سبب خرابی هوا و قوت شورشیان به او خاطر نشان کردند و مکناتن از آنکه راه دیگری نداشت با وزیر اکبر خان که به کابل بازگشته بود راه مذاکره را پیش گرفت.  مکناتن موافقت کرد که دوست محمد خان در ظرف یک ماه از هند به کابل انتقال داده شود، ژنرال سیل و سربازان دیگر انگلیس از جلال آباد خارج شوند، سربازان انگلیس اسلحۀ خود را به اکبر خان تسلیم کنند و چند تن را نزد او به حیث اسیر بگذارند.  در عوض اکبر خان موافقه کرد که برای انتقال اسباب سربازان اسب تهیه کند و از آنها تا رسیدن شان به پشاور محافظت کند. 

پس از یک ماه در اواخر زمستان سال 1841 اکبر خان در آخرین مذاکرۀ خود به مکناتن گفت با وجودی که من به همه وعده هایم عمل کرده ام میبینم که پدرم به کابل بازگردانده نشده، ژنرال سیل به عوض تخلیۀ جلال آباد پایگاهش را استحکام بیشتر بخشیده، و عساکر انگلیس اسلحۀ خود را قراری که موافقه شده بود تسلیم نکرده اند به این سبب از امروز خود را زندانی من حساب کن و بازوی مکناتن را گرفت تا او را با خود ببرد اما مکناتن گفت از رفتن با تو بهتر است کشته شوم.  وزیر اکبر خان با تفنگچه ای که خود مکناتن در یکی از ملاقات های پیشین به او داده بود گلوله ای به سینۀ او زد و مکناتن هماندم کشته شد.

پس از کشته شدن مکناتن و همراهانش پوتینگر زمام امور انگلیس ها را به دست گرفت و پس از ده روز مذاکره با اکبر خان به عین مواد موافقت کرد با این تفاوت که اینبار به انگلیس ها اجازه داده شد تا اسلحۀ خود را با خود حمل کنند.  اما پوتینگر که در خروج از کابل عجله داشت منتظر نشد تا اکبر خان نیروی محافظتی برای همراهی آن ها آماده سازد و با نیرو هایش بدون نیرو های محافظتی راه جلال آباد را در پیش گرفت.

اکبر خان با شتاب نیرو های محافظتی را آماده کرد و با نیرو های خود به آن ها پیوست.  از جانب دیگر در جلال آباد ژنرال سیل با وجود دیدن نسخۀ موافقت نامه میان اکبر خان و پوتینگر از قبول مواد آن بصورت رسمی ابا ورزید.  او ابراز داشت تا زمانی که دستور مستقیم از حکومت هند برتانوی به دست نیاورد جلال آباد را ترک نخواهد کرد.  اکبر خان با اطلاع از این خبر اسیران را به قلعۀ جنگی انتقال داد و عساکر انگلیس تصمیم گرفتند با پیوستن به جنگ خود را به جلال آباد برسانند.


در زود و خورد هایی که پس از آن صورت گرفت  از لشکر 16.500 نفری انگلیس که زمانی کابل را اداره میکرد، به استثنای داکتر ویلیام برایدون کسی زنده به جلال آباد نرسید.  نگارۀ بالا بنام "بقایای یک لشکر" اثر الیزابت بتلر رسیدن ویلیام برایدون را به جلال آباد به تصویر کشیده است.

نیرو های انگلیس در کابل و غزنی بصورت کامل تار و مار شدند.  اکبر خان نیرو های انگلیس را در جلال آباد محاصره کرد اما با فرارسیدن بهار و رسیدن نیرو های کمکی از هندبرتانوی نیرو های مستقر در جلال آباد و قندهار قادر به شکستن محاصره و عقب نشینی شدند.


در سال 1842 شاه شجاع به قتل رسید و اکبر خان پس از بازگشت به کابل زمام امور را به دست گرفت.  انگلیس ها بار دیگر به کابل حمله کردند اما سرانجام پس از چند حمله به پایگاه های شان در کابل و قندهار از تمام افغانستان عقب نشینی کردند و اکبر خان در کابل زمام امور را به دست گرفت.  پس از رهایی و بازگشت دوست محمد به کابل اکبر خان در جنگ های بلخ، قندهار، و هرات شرکت کرد.  او تصمیم داشت حملات خود را بر سرزمین های تحت ادارۀ انگلیس ها آغاز کند اما مرگ ناگهانی او در اثر خوردن دو تابلیت که یک داکتر هندی به او داده بود، مانع عملی شدن این برنامه شد.  پس از دوست محمد خان پسرش شیرعلی خان به قدرت رسید.  قدرت از شیر علی توسط برادرانش محمد افضل و محمد عظیم غصب شد اما شیر علی بار دوم امارت را بدست آورد.




[۱]   تاریخ افغان ها، فریر، فصل بیست و سوم، ص ۳۴۰.
[۲]   تاریخ افغان ها، فریر، فصل بیست و چهارم، ص ۳۴۵.