۱۳۹۵/۰۶/۱۷

امیر حبیب الله خان (۱۹۰۱ تا ۱۹۱۹)


با مرگ عبدالرحمان شایعۀ شورش اوج گرفت اما پسرش حبیب الله بدون حادثه ای به امارت رسید.  پس از یک سلسله کشمکش ها در مورد شخصی بودن معاهدۀ پیشین با عبدالرحمان از جانب انگلستان، و پافشاری حبیب الله بر نگهداشت پرداخت سالیانه حکومت هند به افغانستان، بالاخره معاهدۀ جدیدی میان انگلستان و افغانستان امضاء شد.

در اثر پافشاری های امیر حکومت انگلستان امیر را بنام پادشاه مستقل افغانستان و مربوطات آن شناسایی نمود اما افغانستان در امور خارجی همچنان وابسته به هند برتانوی باقی ماند.  استقلال بزرگترین آرزوی امیر و افغان ها بود.  امیر حبیب الله سپس به دعوت حکومت هند برای دیدار رسمی به هند رفت.  وی تعهد کرد که به همان شکلی که پدرش دولت داری کرده بود، دولت داری کند و دوستان پدر را دوست به شمار آورد و از دشمنانش دوری گزیند.  تحسین تمدن غربی توسط امیر پس از بازگشت اش از هند، باعث آزردگی شدید نزدیکان محافظه کار او شد.  ملای افراطی لغمان برای قتل امیر برنامه ریزی کرد اما دست اندرکاران این برنامه دستگیر و اعدام شدند.[۱]

امیر حبیب الله پروژه های آبادانی ای را که پدرش آغاز کرده بود ادامه داد.  داخل محوطۀ ارگ که در زمان امیر عبدالرحمان آباد شده بود قصر دلکشا و قصر های دیگری آباد شد.  مسجد عیدگاه، خواجه صفا، و در مجموع تمام شهر توسعه یافت.  لیسۀ حبیبیه در دوران امارت او بنیانگذاری شد و برق برای اولین به شهر کابل رسید.  مشکلات مرزی میان افغانستان و روسیه بخصوص در شمال هرات ادامه داشت.  امیر در جریان جنگ اول جهانی با وجود کوشش های مکرر جرمنی و امپراطوری ترک عثمانی، و جانبداری برادرش نصرالله خان و ملا ها از ایشان،  بیطرفی افغانستان را در جنگ حفظ کرد.

با شکست کامل امپراطوری عثمانی و تسلط عیسوی ها بر برخی از اماکن مقدس اسلامی، نظریه ای در افغانستان اوج گرفت که گویا افغانستان در وقت نیاز از پشتیبانی اسلام خودداری کرد.  امیر برای بازگشت آرامش از حکومت برتانوی هند خواهان شناسایی استقلال افغانستان شد اما پیش از رسیدن پاسخ، هنگامی که حبیب الله برای شکار به لغمان رفته بود، شخص نا معلومی وارد خیمۀ امیر شده و با شلیک گلوله در گوشش او را به قتل رسانید.




[۱]   A HISTORY OF AFGHANISTAN، Brig.-Gen. Sir PERCY SYKES، جلد دوم، فصل چهل و هشتم، ص ۲۳۰.