۱۳۹۵/۰۶/۱۶

شیبانیان، بابریان، سوریان، صفویان (۱۴۷۹ تا ۱۷۳۸)


در جریان چند سال پس از فروپاشی تیموریان قسمت های شمال شرق افغانستان تحت ادارۀ شیبانیان، قسمت های غربی تحت ادارۀ صفویان، و قسمت های جنوب غربی تحت ادارۀ مغولان هند (بابریان) قرار گرفت. 

شیبانیان منسوب به شیبان فرزند پنجم جوچی نواسۀ چنگیز خان اند و از نگاه نژادی اختلاطی از قبایل ترک و مغول به حساب میایند.[۱]  شیبانیان در حوالی سال 1282  به اسلام گرویدند و به تدریج نام ازبک را اختیار کردند.  در اوج قدرت شان شیبانیان قسمت هایی از ایران، افغانستان، و مناطق آسیای مرکزی را تحت تسلط خویش درآورده بودند.  پس از آنکه در صدۀ چهاردهم اسلاف اوز بیگ خان حاکمان فرارود، در اثر جنگ های شدید داخلی از بین رفتند، شیبانیان تحت رهبری ابوالخیر خان فرزند شیبان ازبکان پراگنده را متحد ساختند و به مقابلۀ اسلاف تیمور پرداختند.  این برخورد ها با تیموریان دهه ها طول کشید. 

در حوالی سال 1495  پدر ظهیرالدین محمد یکی از اسلاف تیموریان از جهان رفت و ظهیرالدین که بعد ها به بابر ملقب شد در سن دوازده سالگی به پادشاهی رسید.  ازبک ها با استفاده از آسیب پذیری این شاه جوان تحت رهبری محمد شیبانی نواسۀ ابوالخیر به جنگ او رفتند و ظهیرالدین با تعدادی از پیروانش مجبور به ترک مناطق شمال افغانستان شد.  محمد شیبانی در شمال و شمال غرب شهر هایی را به شمول بلخ و هرات تصرف کرد و حکمرانی تیموریان را در این مناطق به پایان رسانیدند.

ظهیرالدین به جنوب هندوکش آمد و با گشودن کابل آن را به حیث پایتخت خود انتخاب کرد.  وی در کابل باغ‌هایی ساخت و در آن باغ ها تخم های آورده شده از شمال تحت نظارت مستقیم او کاشته شدند.  وی در سالهای بعدی شهر های غزنی، غور، قندهار، پشاور، آگره، و دهلی را تحت تسلط خود درآورد و با وجود علاقۀ فراوان به کابل، پایتخت خود را به آگره و دهلی انتقال داد.  ظهیرالدین سلسلۀ بزرگ امپراطوری مغولی هند را بنا نهاد و پس از او شاهانی چون همایون، جلال الدین محمد اکبر (مغول اعظم، اکبر کبیر)، جهانگیر (سلیم)، شاه‌جهان، و اورنگزیب به قدرت رسیدند.  پس از وفات بابر جسد او بر اساس وصیت او به کابل انتقال داده شد و در یکی از باغ هایی که در کابل اعمار کرده بود و بنام او نامگذاری شده، دفن شد.

در جریان حکومت همایون پسر بابر، در شمال هند مردی پشتون تبار بنام شیرشاه سوری زادۀ ساسارام ایالت بیهار هند، امپراطوری کوتاه مدت سوریان را بنیان گذاشت.  شیرشاه ابتدا به حیث سرباز و سپس به صفت قوماندان در سپاه بابر مصروف خدمت بود.  سرانجام او به حیث استاندار ایالت بیهار هند برگزیده شد.  در حوالی سال 1540 زمانی که همایون پسر بابر مصروف جنگ در جا های دیگر بود، شیرشاه  با تصرف بیهار و بنگال سلسلۀ سوریان را بنا نهاد.

شیرشاه سوری پس از بازگشت همایون، دو بار او را در جنگ شکست داد.  بار نخست پس از یک جنگ طولانی که در آن هر دو طرف سنگر ها حفر کردند و سرانجام با انعقاد عهدی جنگ را پایان دادند، اما شب‌هنگام، زمانی که نیرو های همایون در خواب بودند، نیروهای شیرشاه با ایشان حمله‌ور شدند.  همایون از این حمله جان سالم بدر برد اما شمار زیاد لشکریانش کشته شدند.  پس از شکست در جنگ دوم، همایون مجبور به ترک هند شد.  همایون تحت تعقیب لشکر شیرشاه، نخست به لاهور، سپس به کابل و عاقبت نزد شاه تهماسب به ایران رفت.  شیرشاه به منظور گشودن شهر های دیگر هند لشکر کشی کرد. پس از پیروزی های نخستین، سرانجام در جنگی برای گشودن قلعۀ کلنجار در برابر راجپوت ها زمانی که لشکریان شیرشاه سوری میخواستند دیوار قلعه را انفجار دهند، شیرشاه زخم های شدید برداشت و از جهان رفت.  پس از شیرشاه در سال 1545 پسرش اسلام شاه به قدرت رسید.[۲]  اسلام شاه نیز در سال 1554 از جهان رفت و همایون پس از چهارده سال دوری از هند، با فراهم آوری لشکری سکندر سوری را شکست داد و دوباره با تسلط بر دهلی حکومت بابریان را در هند دوباره برقرار کرد.

صفویان منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی اند و بنیانگذار حکومت صفویان شاه اسماعیل صفوی به حساب می آید.  وی پس از آن که در سال 1501 در شهر تبریز ایران تاجگذاری شد و پس از استحکام پایه هایش در ایران، متوجه افغانستان شد که قسمت های از آن توسط شیبانیان و بابریان اداره میشد.  روابط صفویان و بابریان خصمانه نبود اما شیبانیان و صفویان جنگ های خونینی داشتند.  در یکی ازاین جنگ ها در مرو پادشاه شیبانیان کشته شد و ساحات زیادی به شمول هرات و بلخ از ادارۀ شیبانیان خارج شد اما این حالت پایدار نماند و شاهان بعدی شیبانی ساحات شمالی و شمال غربی افغانستان را میدان تاخت و تاز و زد و خورد های خود با صفویان تبدیل کردند.  پس از شاه اسماعیل پسرش تهماسب به سلطنت رسید.

در زمان شاه تهماسب، همایون یکی از شاهان بابری پس از متقبل شدن شکست از شیرشاه نخست نزد برادرانش به افغانستان پناه برد و سرانجام به ایران نزد تهماسب رفت و به کمک تهماسب قندهار را از برادر خود تصرف کرد.  با وفات تهماسب صفوی ها تضعیف شدند و قندهار یکبار دیگر توسط بابریان تصرف شد.  یکبار دیگر عباس میرزا هرات را پایتخت خویش قرار داد و در قندهار بابریان را شکست داد و سراسر ایران را تحت ادارۀ خود در آورد و حکومت صفویان را یکبار دیگر پایدار ساخت.


قندهار یک بار دیگر پس از وفات عباس میرزا به دست بابریان افتاد ولی در سال 1648 یکبار دیگر عباس دوم آنرا از تصرف بابریان بیرون کرد و به سرزمین های صفویان ملحق ساخت.  تلاش های بعدی بابریان برای تصرف قندهار به ناکامی مواجه شد و با آنکه قندهار به ظاهر تحت تسلط صفوی های بود، اما ظلم صفویان و نارضایتی مردم باعث شورش های پیهم در قندهار شد تا آنکه قیام مردم تحت رهبری میرویس خان هوتک پیروز شد و صفویان در قندهار متقبل شکست شدند.




[۱]   شیبانیان، ر. د. مک‌چزنی، دانشنامۀ اسلام، جلد ششم.
[۲]   شیرشاه سوری، دانشنامۀ بریتانیکا.