۱۳۹۵/۰۶/۱۵

بابک خرمدین


بابک خرمدین یکی از مشهورترین رهبران مبارزۀ ضد تازی و خونخواهی بهزادان (ابومسلم)  است که در سال 816  در جاویدانیه با تکیه به حس ضد عربی باشندگان آذربایجان، بر عباسیان شورید، لشکر نیرومندی را بر ضد عباسیان سازمان داد، و برضد دو خلیفۀ عباسی، مأمون و معتصم، جنگید. در روایات آمده که او نوادۀ دختری بهزادان است اما قبل از آنکه مورد توجه رهبر خرمی ها، جاویدان بن سهل قرار گیرد، معلومات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست.  جنبش خرمدینان به خصوص زمانی رنگ گرفت که به حاتِم پسر هرثمه فرمانروای عباسی ارمنستان خبر رسید که پدرش در زندان مأمون جان سپرده است، وی با خرمدینان نزدیک شد.

گفته میشود قیام بابک بیشتر رنگ دینی داشت و او را پیرو مزدیسنا (دین زرتشت) خوانده اند، اما اینکه خشم خرمدینان پس از قتل بهزادان (ابومسلم) اوج گرفت و در پی تحقق آرزو هایش برآمدند، این جنبش را رنگ یک جنبش ملی و سیاسی نیز میدهد.  در کنار این همه روایت شده که یاران بابک در تنگدستی و خواری به سر میبردند و قیام خرمدینان انگیزۀ اقتصادی نیز داشت.  سطح پیروزی عملیات بابک را میتوان از این قیاس کرد، که دشمنان او، و دشمنان خرم دینان در مجموع، بدون اتکا به مدرکی او را پیامد پیوند غیرمشروع میخوانند و باوجودی که به روایت ابن ندیم خرمیان اهل کشت و کشتار و یغماگری نبوده اند مگر در مواردی که مورد تهاجم قرار میگرفتند، دشمنان ایشان را متهم به یغماگری و چپاول مینمایند.

تندیس بابک خرمدین

با آغاز شورش، مأمون لشکری را تحت فرمان یحیی پسر مُعاذ برای سرکوبی بابک فرستاد اما پس از حملات متعدد یحیی نتوانست کاری را از پیش برد.   پس از آن مأمون در سال 821  عیسی پسر محمد را مامور جنگ با بک کرد که با سپاهیانی مشهور به حربیه بر بابک حمله بردند اما شکست خورده و به ارمنستان عقب نشینی کردند.[۱]  پس از او زُرَیق پسر علی به جنگ او رفت و شکست خورد و سپس مأمون لشکر دیگری را تحت فرمان محمد بن حُمَید طوسی برای سرکوبی بابک فرستاد که ابتدا به پیروزی هایی دست یافت اما در سال 829  لشکرش در جنگی شکست خورد و خودش به قتل رسید. 

پیروزی های پیهم بابک و شکست های پیهم عباسیان در خرمیان جان تازه ای دمید و قسمت های زیادی به شمول اصفهان، همدان، لرستان به شورش بابک پیوستند.  این اسباب پریشانی مأمون را فراهم کرد و متوجه شد که بابک خطر جدی ای را متوجه قدرت او ساخته است.  بابک دژ های میان زنجان و اردبیل را ویران کرد تا راه های مواصلاتی را مختل کند و ارتباط قصبات دور دست را با مرکز مختل کند. 

در سال 830  مأمون خیذر بن کاووس مشهور به افیشن را که از بزرگان فرغانه بود به همراه سرلشکر دیگری بنام ابوسعید محمد تغری به جنگ بابک فرستاد و دستور داد دژ هایی را که بابک ویران کرده بود ترمیم کنند.  در جنگی که میان بابک و لشکر عباسی در منطقۀ ارشق رخ داد بابک شکست خورد و به صحرای مغان عقب نشینی کرد.[۲]  یک سال پس از آن در نبرد با بُغای بزرگ یکی از فرماندهان افشین، بابک پیروز شد، و این باعث شد که معتصم یکی دیگر از سرداران جنگی خود بنام جعفر پسر دینار را با سی میلیون درهم به یاری افشین بفرستد.

نیرو های تازه رسیدۀ تازی حملات تازه ای را بر بابک سازمان دادند و یاران بابک سخت دفاع کردند.  جنگ بسیار به کندی پیش میرفت اما سرانجام نیرو های بابک شکست خوردند و سربازان افشین خانه ها و کاخ های شان را آتش زدند.  بابک که از شکست قطعی خود مطمئن شده بود با تنی چند راه ارمنستان به پیش گرفت.  سَهل پسر سنباط ارمنی یکی از زمین داران ارمنی او را به قصر خود دعوت کرد و سپس او و همراهانش را دستگیر کرده و به افشین تسلیم کرد.[۳]  

در سال 837 ، معتصم نخست بابک را بر فیلی نشاند و در شهر سامر گشتاند تا مردم تماشایش کنند.  سپس حکم اعدام او را صادر کرد و هنگام اعدام از بابک پرسید ای سگ چرا در جهان فتنه برپا کردی؟  بابک جوابی نداد.  معتصم امر کرد که دست ها و پا های او را قطع کنند.  وقتی یک دست بابک را بریدند، او دست دیگر خود را به خون زد، و به صورت خود مالید.  معتصم جویای حکمت این کار شد. بابک گفت: گونۀ مردم از خون سرخ باشد و چون خون از تن برود زرد شود.  هر که را دست ها و پاها ببرند خون در تن وی نماند.  من رویم را سرخ کردم تا نگویند از ترس رویش زرد شد.  به فرمان معتصم پوست تازۀ گاوی را با شاخ هایش آوردند و بابک را در آن پیچانیدند و همچنان زنده بی دست و پا دارش زدند تا به سختی مرد.  



[۱]   تاریخ ابن اثیر، جلد نهم، ص ۳۸۵۸.
[۲]   تاریخ ابن اثیر، جلد نهم، ص ۳۸۵۹.
[۳]   تاریخ ابن اثیر، جلد نهم، ص ۳۸۶۰.